محمود ملک ثابت
محراب خون
محراب را رنگین ز خونت دیدم ای دوست
از خون سرخت عشق را پرسیدم ای دوست
در مسجد و محراب خوردی ضربت از کفر
لبیک می گفتی و من بشنیدم ای دوست
گفتم گوارا بادت این شهد شهادت
گفتی می از دست علی نوشیدم ای دوست
با یاد پرواز تو ای صد پاره ی عشق
صد بار آن محراب را بوسیدم ای دوست
پنهان ز چشم دشمنات گریه کردم
از داغ سرخ تو سیه پوشیدم ای دوست
دیدم غروبت را طلوع دیگری داشت
وقتی تو را با خویشتن سنجیدم ای دوست
«ثابت» ز محراب و صدوقی یاد می کرد
زخم دل خود را نمک پاشیدم ای دوست
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 24,نوامبر,2024